یه چهره خودم توی آینه نگاه میکنم ,,لبمو جمع میکنم ,میخندم .مدل موهامو تغییر میدم. ابروهامو با سایه پر میکنم ,دماغمو سر بالا میکنم .و فکر میکنم دلم میخواد تغییراتی به صورتم بدم,ابروهامو فیبروز کنم ,لبمو یکم ژل بزنم ,ناخن بکارم. بهش فکر میکنم که برم و بعد این کرونا انجام بدم اما میدونم هیراد خوشش نمیاد. . 

فکر میکنم که برم بگم و راضیش کنم ولی میدونم قبول نمیکنه ,,,پس بیخیال میشم و میرم زیر پتووو تا خودمو گرم کنم و به چیزای خوب فکر کنم به روز عروسیم ,به ماه عسلم ,به دانشگاهم. .که خواب میرم یک خواب عمیق وقتی بیدار میشم هیراد میبینم که داره قربون صدقه صورت خوابالودم میره,قربون این چشات برم اخه ,فدای این لب قشنگه بشم اخه ,یکی یدونه ام . محکم بغلش میکنم و فکر میکنم همه ی تصمیماتم واسه تغییرات منتفیه://///

 

 


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها