ساعت ۶ صبح امد دم در خونمون که عذر خواهی کنه و  گفت جمع کن بریم شهر خودمون ,خونمون. !!!

نخواستم برم اما دیدم اگر نرم عقده ای میشه که جلوی بابام ,عذر خواهیشو زمین انداختم. هر چند پدر مادرم اصلا نفهمیدن ما دعوا کردیم. ,مادرم گفت ناهار بمونین شب برین. . 

 

توی اوج این اتفاقات بد ,وام ازدواجمون رو هم ریختن به حسابمون,صد میلیون . اول قرار بود شوهر وام بده به من که ماشینمو عوض کنم اما الان گفت پراید خیلی هم ماشین خوبیه ! ۲۰۶ استهلاکش بالاست که من واممو بدم بهش بزنه به یک زخمی! ,خیلی پرروعه.


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها