دیشب تولد مامانم بود تمام سعیم بود سوپرایزش کنم و واقعا سوپرایز شد .ظهر یواشکی رفتم ژله بستم و گذاشتم تو قسمت فریزر یخچال که نبینه ,شربت هم درست کردم گذاشتم تو اتاقم  و رفتم کلاس زبان ,وقتی از کلاس برگشتم رفتم کیک تولد خریدم با داداش کوچیکم هماهنگ کردم سوپرایزش کنیم ,مامانم تو اتاق خودش داشت با تلفنش حرف میزد و موقعیت خوبی بود چون تلفنش طول میکشید ,تند میز چیدیم ,آهنگ هم آماده کردیم تا تلفنش تموم شد و وارد هال شد آهنگ پلی کردیم و کلی سوپرایز شد ,رقصیدیم ,شمع فوت کرد و کیک برید و کیک خوردیم بجای م ش ر و ب هم شربت لیموناد بسلامتیش رفتیم بالا :))))))بابام تولد مامانمو یادش رفته بود و از شدت شرمندگی نمیدونست چیکار کنه بعد داداش و زنداداش امدن و واسش کادو گرفته بودن باز کیک خوردیم و باز بسلامتیش رفتیم بالا و باز رقصیدیم و کلی عکس گرفتیم:))).بابا و مامان و داداش زنداداش نشستن پ ا س و ر بازی کردن هفت دست و شرطبندی روی بستنی ژلینو ,با وجود تقلب های بسیاااار داداش ,مامانم اینا برنده شدن و رفتیم بستنی ژلینو ,بستنی خوردیم .حدودا ی ۱۲ شب دیگه زنداداش رسوندیم خونشون و از کیک تولد هم برد خونشون واسه مامانش اینا, آمدیم خونه خوابیدیم ,امروز که در واقع میشد روز تولد مامانم  رفت قدم بزنه که بابا جان هم  بهش ملحق میشه و بزور مامان برده بازار که باید هر چی دوست داری بخری :)به منم گفته بودن ناهار درست کنم ولی یااادم رفته بود دیگه اصلا به روی خودم نیوردم ,ناهار باقالی پلو داریم دستپخت مامانم:)))))

پ ن:مامانم امروز میگفت فکر کردم کلا یادتون رفته بود

پ ن:بابام زبونش شله بهش تولد نگفتم که سوپرایز خراب نکنه .

پ ن:در کلاس زبان که میخواستم پارک دوبل برم با فرمول خودم پارک دوبل رفتم عالی شد ,و کنجکاوی جمع مردهای مغازه دار به تحسین و تعجب وا داشتم ,آره دیگه داداش ما اینیم :))))))

این بود انشای من!


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها